ياسمين زهراياسمين زهرا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره
نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

❤❤ياس من زهرا❤❤

یک آخر هفته پر گشت و گذار(پشت بام)

1392/6/20 15:06
نویسنده : خاله هدي
1,132 بازدید
اشتراک گذاری

یادمه بچه که بودیم تمام بازیهامون رو توی حیاط  انجام میدادیم من که عاشق خاله بازی بودم و همیشه گوشه حیاط یه قالی کوچولو و چند تا عروسک و وسایل آشپزخونه و....ریخته بودم و با دوستام بازی میکردم.

الان با این زندگی آپارتمانی و 24 ساعت توی چهار دیواری بچه ها دلشون میگیره ،حوصلشون سر میره نه تنها بچه ها ما که بزرگتریم هم دلمون هوای تازه و یه نسیم خنک کوچولو میخواد.

اینروزها پشت بام خونه ما حکم حیاط رو پیدا کرده ،عصرها که میشه با یاسمین شال و کلاه میکنیم و قالی برمیداریم و معمولا میوه یا شیرو توت وبادوم و.... میریم روی پشت بوم با هم بازی میکنیم ،شعر میخونیم و درباره آسمون و هواپیما و ابر و ماه و ستاره حرف میزنیم تا وقتی که بابا احسان هم از سر کار بیاد به ما ملحق شه و اذان رو هم بگن و اونموقع هست که دستای کوچولوی یاسمین ناخودآگاه به سمت اسمون میره و برا سلامتی همهههههههههههههههه اونایی که دوستشون داره دعا میکنه و هر کسی هم از قلم افتاد من بهش میگم و اون تکرار میکنه:

خدا مامان نیدا اوب بشه(اوب:خوب)

بابا ایسان اوب بشه

و.....

از صبح که پا میشه میگه:مامان خونک(خنک) بشه مییم پته بوم(پشت بوم)؟

گاهی روی پشت بوم میگه: مامان عدوس قتنگه بخون بیلخصم(قبلا میگفت بقرصم)منم باید بزن رو کاسه کوزه برا خانوم شعر عروس چقدر قشنگه بخونم یاسمین روی پشت بوم برقصه و کل بزنه و نقل بپاشه.

 با دیدن هواپیما (هاپالو میگفت جدیدا میگه هبی پیما)کلی ذوق میکنه و بای بای میکنه میگه:مامان میای بییم مشد(مشهد)محمدم بیاد اب؟(خب)یا میگه :مامان داره میره مشد؟

گاهی دوتایی میخوابیم و یاسمین سرش رو میذاره روی دستم در باره آسمون و ابر و ستاره براش حرف میزنم.

 اونقدر نسیم خوشی میوزه که یاسمین بلند میگه:بههههههه مامان باد اوبی میاداااا!

 با اومدن  غیر منتظره بابا احسان من میگم وااااااااای و میترسم برا همین یاسمین هر از گاهی بهم متذکر میشه :مامان بابا میادا نترتی!(نترسی)

 میشینه به شکوندن بادوم و هر از 4 -5 تایی که میشکونه و میخوره یه دونشم به من میده و میگه: مامان جون یه توچولوش بخور اب؟.

دوست داره بره زیر کولرها و بشینه میگه: مامان تو هم بیا بعدم میگه :آخی جا نمیشی؟

گاهی میچرخه و داد میزنه ماماننننننن دوست دارممممممممممقلب.

-این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده!

 ادامه دارد...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

فاطمه
20 شهریور 92 17:48
سلام اگه میخواید از عکسای فرشته های کوچولوتون یه کلیپ داشته باشید یا یک کتاب عکس به من سربزنید منتظرم
الناز مامان طاها
20 شهریور 92 20:20
ماشاالله خيلي شيرين زبوني خانم خوشگل


ممنون اره حسابی
مامان آيسو وآيسا
20 شهریور 92 23:55
واي چقدر كيف ميكنين مادر ودختر پشت بوووم...
ميبوسم دختر شيرين زبونتو هزر تا


ممنون عزیزم
♥ مامی ملودی جون ♥
21 شهریور 92 1:53
به به حسابی پس خوش میگذره فقط تو رو خدا مواظب لبه پشت بوم باش


عزیزم اصلا نمیتونه درست اونور دیوار رو ببینه چه برسه به افتادن
♥ مامی ملودی جون ♥
21 شهریور 92 12:10
راستی ندا چرا یاسی گوشواره نمیندازه ؟


عزیزم همون پارسال هی گوشوارش میگرفت به لباساش گوشش خون میومد دیگه براش درش اوردم نذاشت دیگه گوشش کنم
خاله هدی یاسمین زهرا و محمد کوچول
21 شهریور 92 12:45
میشه این عکسا رو نذاری؟ آدم بیشتر از اینکه خوشش بیاد دلشوره میگیره. ندا تو رو خدا نذار بره لبه پشت بوم حالا دیگه عصرها هم باید استرس شما رو داشته باشیم


اگر فنر تو پاش باشه از این دیوار بتونه بیوفته اونور
خاله هدی 2
21 شهریور 92 17:41
خوش بگذره بهتون همیشه همیشه مادر و دختر عزیز و دوست داشتنی



فدای تو
♥ مامی ملودی جون ♥
21 شهریور 92 18:06
حالا سوراخش پر نشه نیست خیلی هم میزارن از این کارا براشون انجام بدیم . از این گل گوشا بنداز تا پر نشده منم آویز که گوش ملودی میکنم هی با دست میکشتش اما گل گوش و اصلا متوجه نمیشه که گوشواره داره . گول میمالم سرش و


چون زخم شده بود دردش میومد دیگه پر شده
♥ مامی ملودی جون ♥
22 شهریور 92 0:28
حیف باشه
مامان طاها
22 شهریور 92 8:25
واااااای نیگاه دختر ملوسمون رو. موهاش چقدر فر شده. ان شا الله همیشه خوش باشین. خیلی دوستتون دارم.
مامان قندعسل
22 شهریور 92 9:05
امیدوارم همیشه لبتون پر خنده و تنتون سالم باشه
مامان دینا جون
22 شهریور 92 15:35
خوش بگذره .جای خیییلی با صفاییه حسابی خال میکنیناا.قربون شیرین زبونیاش بشم ماشالا بلبل زبون شده خانمی.
مامان محمدصدرا
22 شهریور 92 20:12
الههههههههههههههههی خوش زبون و خوشگل خاله. به ما هم سر بزنید خوشحال می شیم http://mos.niniweblog.com
امیر مهدی و عمی
24 شهریور 92 15:45
ای جونم به این میگن گذران عمر در اوج امیدوارم همیشه شاد باشید.
مامان ارمیا و ایلمان
26 شهریور 92 12:11
وای خیلی عکسهای قشنگی بودن.
مريم مامان آرمان
27 شهریور 92 11:19
چه لحظات نابي رو با هم تجربه ميكنيد.لحظات واقعي.خدايا شكرت.

كاش ياسي و مامان ندا رو ببينم.



خدایا شکرت.به خدا منم خیلی دوست دارم ببینمتون
زهرا
9 مهر 92 0:49
واااااااااااااااااااااییییییییییی گازت بگیرم مو فرفری؟؟؟