یک گردش نیمروزه و یک اتفاق بد
جمعه گذشته سه نفری رفتیم دشت ارژن برای تفریح و نهار .
چه رستوران قشنگی بود و آب هم که رد میشد و یاسمین حسابی بهش داشت خوش میگذشت.
تمام فکر و ذکر یاسمین شده بود آب بازی ولی خب آب هم حسابی سرد بود ،وقتیکه یاسمین اومد بیرون حسابی پوشوندیمش چون سردش بود.
وقتی احسان گفت نهار چی میخورید یاسمین بلند گفت: کباب
بعد از نهار هم یاسمین رفت دوباره آب بازی و بعدشم بردمش یه کمی با چوب و سنگ و این چیزا مشغول شد.
-این پست توسط مامان یاسمین زهرا نوشته شده!
ادامه دارد...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی